Friday, April 07, 2006

- «بندگان را نرسد که در کار خداوندان ملک و اولي‌الامر چون و چرا کنند. و آنکه بندگي بندگان خواهد، به زبان ‏و دل، رسم سياست کردن عاصيان و قهر دشمنان ببايست دانست تا هيبت و حشمت او در چشم و ‏دل‌هاي خلايق بگسترد، چه‌ حکما گفته‌اند: "بنياد ملکداري به قهر و لطف باز بسته‌اند؛ چرا که هيچ بنده‌ ‏بندگي نکند مگر آنکه به همه‌ حالي بر جان و مال و ناموس خويش ايمن نباشد. اما اگر بنده‌اي طريق ‏چاکري بداند و همه آن کند يا انديشد که خداوند فرمان فرموده است، به لطف بايست نواخت و از حطام ‏اين‌جهاني بي‌نيازي داد، چه‌ خدايگان خداي را، عز و جل، به منزله‌ٔ ظل است."»

- و نيز مي‌گفتند به بازار صرافان گفته بود: «کدام رباخوار ديده‌ايد که امروز دانگي دهد به اکراه ‌و فردا هزار ‏دانگ بخواهد به اصرار؟»‏
گفتند: «رباخواره‌ مردي که اوست!»‏
گفت: «نيک بنگريد در خويش يا اهل خويش!»‏
گفتند: «کنايت بگذار!»‏
گفت: «مگر نه‌آنکه دانگي صدقه ‌مي‌دهيد تا خدايتان هشت بهشت بدهد؟»

- گفت: «مگر نشنيده‌اي که صاحب آن نقش گفته است، هرکس بتخانه ‌براندازد که رسم بت‌پرستي برخواهم ‏انداخت، بنگريد تا خانه‌اي نکند از سنگ که خانهٔ ‌اوست؛ و گوش داريد تا نگويد راه‌ بدو من دانم. و نشان هر ‏کذاب آنکه پرده‌دار اوست و پرده‌ و حجاب او و اگر دير يا زود بت او و بتخانه ‌هم او، پس قوم و اهل خويش را ‏نيز اين شغل پرده‌داري بنهد به ارث.»‏

معصوم پنجم یا حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد، هوشنگ گلشیری، انتشارات کتاب آزاد، 1358 [+]
llink




0 Comments:

Post a Comment

<< Home


Contact

Links