وقتی سکهها از رونق افتاد
::
نقلقولها از:
زندگی تحلیلی پیشوایان ما، عادل ادیب، ترجمهی اسدالله مبشری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سیزدهم، 1373
::
پس از رویگردانی مردم کوفه از حسین و شکست سنگین او و نیز افزایش قدرت و محبوبیت بنی امیه و بنی عباس، بخت شیعه در دستیابی به قدرت به مرور چنان کمرنگ شد که به کنارگزاردن وجهي سیاسی رهبری مردم از سوی امامان شیعه انجامید.
ظهور بنی عباس با شعار «رضا از آل محمد» موجب ریزش شدیدتر نیروهای شیعه شد و بسیاری از علویان را جذب نظام حاکم کرد. بنی عباس چندان بر مومنان به آیینها و ادیان دیگر سخت نمیگرفتند و بسیاری در سایهی حمایتهای آنان برای تبلیغ ادیان خویش فرصت یافتند.
گفتگوی امام صادق با یکی از اصحاب خود مضمون گفتهی ما را آشکار میسازد:
از مخالفتهای امامان شیعه با حاکمیت نامشروع آنچه در دسترس است صرفا برخی توصیههای پراکنده در جهت عدمهمکاری با سیستم است. آنجا که امام صادق به پیروانش تذکر میدهد: « به آنان در ساختن مسجد یاری مرسانید. »(ص195) و یا بعدها موسی کاظم به صفوان توصیه میکند شترانش را به هاورن کرایه ندهد.
از سجاد تا موسی کاظم سیاست امامان شیعه بر عدم تایید و مشارکت قیامها و جنبشهای مسلحانه و مبارز قرار داشت. علی بن موسی رضا با سفرهای متعدد به مدینه، مکه و کوفه و تبلبغ برای جذب و جلب مردم تلاشهای زیادی برای ایجاد گروهی منسجم و تحکبم پایگاه مردمی شیعه نمود اما نهتنها در موفقیتی کسب نکرد بلکه به دلیل رویگردانی از سنت پدرانش در تقیه و گوشهنشیتی از سوی بسیاری از شیعیان ترد شد (ص 227) و این خود موجب کاهش پیروان و نیروهایاش گردید.
تلاش رضا در طوس جهت دستیافتن به قدرت تیز حاصلی جز مشروعیت بخشی به نظام مامون در پی نداشت.
مامون دست به چند ابتکار مهم زد:
اقدامات مامون و همکاری رضا با او در توجیه حاکمیت مامون – که نزد ایرانیان به دلیل انتقال مرکزیت قدرت از بغداد به طوس و حکومت بر اعراب از داخل خاک ایران بسیار محبوب بود- بر خواست رضا در مشارکت در قدرت به هر قیمت دلالت میکند که پیش از این با پایگاه ضعیف او و پدرانش امکان غلبه بر نفوذ مادی و معنوی بنی عباس را هرگز نمییافت و چنین موقعیتی برایاش مهیا نمیشد.
پس از رضا، چنان مقبولیت و مشروعیت شیعه نزد مردم کاهش یافت، که حتی حضور امامان بعدی او در تولید مفاهیم دینی در مدارک و اسناد به جا مانده بسیار کمرنگ و کماثر گشت. لذا برای تضمین و تامین ماندگاری شیعه توسل به جلوههای معنوی و ماوراالطبیعه نظیر نصب امامان در کودکی و سرانجام غیبت مهدی تنها راه باقی مانده برای بقا بود.
نقلقولها از:
زندگی تحلیلی پیشوایان ما، عادل ادیب، ترجمهی اسدالله مبشری، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سیزدهم، 1373
::
پس از رویگردانی مردم کوفه از حسین و شکست سنگین او و نیز افزایش قدرت و محبوبیت بنی امیه و بنی عباس، بخت شیعه در دستیابی به قدرت به مرور چنان کمرنگ شد که به کنارگزاردن وجهي سیاسی رهبری مردم از سوی امامان شیعه انجامید.
ظهور بنی عباس با شعار «رضا از آل محمد» موجب ریزش شدیدتر نیروهای شیعه شد و بسیاری از علویان را جذب نظام حاکم کرد. بنی عباس چندان بر مومنان به آیینها و ادیان دیگر سخت نمیگرفتند و بسیاری در سایهی حمایتهای آنان برای تبلیغ ادیان خویش فرصت یافتند.
از این رو در کنار وضعیت مستحکم و قدرتمند حکومت مستقر، اساسیترین دلیل ترک و رد هرگونه قیام مسلحانه از سوی امامان - پس از حسین- کاهش شدید مقبولیت و محبوبیت آنها نزد مردم بودهاست.
بنی عباس زندیقان را پیرامون خود گردآورده بودند و آنان را نپراکندند. بسیاری از دعوتهای کفرآمیز به نامهای مانوی و مزدکی و خرمی و زرتشتی به سرعت صورت میگرفت.(186)
گفتگوی امام صادق با یکی از اصحاب خود مضمون گفتهی ما را آشکار میسازد:
در حالی که شیعه بر معتقد بود در صورت در اختیار داشتن حداقلی از پشتیبانی لازم لحظهای در شورش علیه حاکمیت درنگ نکند، پایگاه مردمی امامان شیعه حتی در دوران جعفر بن محمد صادق که در دورهی جابهجایی قدرت از بنی امیه و بنی عباس و در نتیجه ضعیف بودن نسبی حاکمیت میزیست، چنان ناچیز و غیر قابل اتکا بوده است که امکان هرگونه حمایت او از هر حرکت براندازانه را- به دلیل شکست حتمی آن- منتفی میساخت یا منجر به حاکمیت گروهی از مخالفان حکومت میشد که در حلقه ی حامیان امامان نبودند و منجر به قدرتیافتن آنها نمیشدند.
از سدیر صیرفی روایت است که گفت: «بر امام وارد شدم و گفتم خدای را چرا نشستهای؟»
گفت: «چه اتفاقی افتاده است؟»
گفتم: «از فراوانی دوستان و شیعیان و یارانات سخن میگویم.»
گفن: «فکر میکنم چند تن باشند؟»
گفتم: «یکصد هزار.»
گفت: «یکصد هزار؟»
گفتم: «آری و شاید دویست هزار.»
گفت: «دویست هزار؟»
گفتم: «آری و شاید نیمی از جهان.»
آنگاه امام خاموش گردید و چون همراه صیرفی بیرون آمدند امام به گلهی بزها نگریست او را گفت: «ای سریر! اگر شیعیان ما به تعداد این بزها رسیده بودند بر جای نمینشستم.»(ص 184)
از مخالفتهای امامان شیعه با حاکمیت نامشروع آنچه در دسترس است صرفا برخی توصیههای پراکنده در جهت عدمهمکاری با سیستم است. آنجا که امام صادق به پیروانش تذکر میدهد: « به آنان در ساختن مسجد یاری مرسانید. »(ص195) و یا بعدها موسی کاظم به صفوان توصیه میکند شترانش را به هاورن کرایه ندهد.
چنین است که همزمان با کاهش حضور سیاسی امامان شیعه در جامعه، مفاهیم تولید شده توسط آنان نیز در گسترهای اندک نشر مییابد و خود نیز حلقهی پیروانشان را به عدم انتشار آنها امر میکردند تا از شوراند حکومت علیه خویش به هر دلیلی خودداری کنند.
ابومسلم خراسانی به امام صادق نامه نوشت که: «من مردم را از دوستی بنی امیه به دوستی اهل بیت دعوت کردم و تبلیغ نمودم که بنی امیه را ترک کنند و به اهل بیت بپیوندند. پس اگر میپذیری کاری دیگر بر عهدهی تو نیست...»
امام در پاسخ او نوشت:« نه تو از مردان منی نه زمان، زمان من است.»(ص202)
امام بارها به اصحابش میفرمود: «مبلغان خاموش ما باشید.» و به معلی وصیت فرمود «ای معلی امر ما را پنهان کن و هرگز آشکار مکن.»
از سخنان امام است که فرمود :«هر کس سر ما بپراکند مانند کسی است که به روی ما شمشیر کشد. خدای رحمت کند بندهای را که مکنون علم ما را میداند و آن را در زیر پای خود به خاک میسپارد. پدرم فرمود چه چیزی تحملاش سختتر از تقیه است. تقیه سپر مومن است و اگر تقیه نباشد، خدای پرستیده نشود.»(ص 197-196)
از سجاد تا موسی کاظم سیاست امامان شیعه بر عدم تایید و مشارکت قیامها و جنبشهای مسلحانه و مبارز قرار داشت. علی بن موسی رضا با سفرهای متعدد به مدینه، مکه و کوفه و تبلبغ برای جذب و جلب مردم تلاشهای زیادی برای ایجاد گروهی منسجم و تحکبم پایگاه مردمی شیعه نمود اما نهتنها در موفقیتی کسب نکرد بلکه به دلیل رویگردانی از سنت پدرانش در تقیه و گوشهنشیتی از سوی بسیاری از شیعیان ترد شد (ص 227) و این خود موجب کاهش پیروان و نیروهایاش گردید.
تلاش رضا در طوس جهت دستیافتن به قدرت تیز حاصلی جز مشروعیت بخشی به نظام مامون در پی نداشت.
مامون دست به چند ابتکار مهم زد:
موتمن برادر خود را از ولایت عهدی خلع کرد.
ام حبیبه دختر خود را به ازوداج امام در آورد.
شعار ودرفش عباسیان را که رنگ سیاه بود به شعار و درفش علویان که رنگ سبز بود تبدیل کرد.
فرمان داد که فرزندان عباس و دولتمردان و سران سپاهش با امام یه عنوان ولایتعهدی بیعت کنند.
به نام رضا سکه ضرب کرد.(ص 236)
اقدامات مامون و همکاری رضا با او در توجیه حاکمیت مامون – که نزد ایرانیان به دلیل انتقال مرکزیت قدرت از بغداد به طوس و حکومت بر اعراب از داخل خاک ایران بسیار محبوب بود- بر خواست رضا در مشارکت در قدرت به هر قیمت دلالت میکند که پیش از این با پایگاه ضعیف او و پدرانش امکان غلبه بر نفوذ مادی و معنوی بنی عباس را هرگز نمییافت و چنین موقعیتی برایاش مهیا نمیشد.
پس از رضا، چنان مقبولیت و مشروعیت شیعه نزد مردم کاهش یافت، که حتی حضور امامان بعدی او در تولید مفاهیم دینی در مدارک و اسناد به جا مانده بسیار کمرنگ و کماثر گشت. لذا برای تضمین و تامین ماندگاری شیعه توسل به جلوههای معنوی و ماوراالطبیعه نظیر نصب امامان در کودکی و سرانجام غیبت مهدی تنها راه باقی مانده برای بقا بود.
4 Comments:
ريشهيابی ولايتِ مطلقه در تفکرِ شيعی
موسیبنجعفر ( موسا کاظم ) امامِ هفتام شيعيان شخصيتی راديکال و ضدِ حکومت داشت و هرگونه همکاری با دستگاهِ خلافت را رد می کرد. بهعلتِ مخالفتهایِ تندش بارها با دستگاهِ خلافت درگير شد و سرانجام بهطرزِ مرموزی جان داد. با مرگِ او شيعيان دچار دودستهگی شدند و اقليتی بنا به حديثی که او را قائمِ آلِ محمد میدانستند مدعیِ غيبت او شدند اما اکثريت به امامتِ فرزند او علی گردن نهادند.
در زمانِ امامتِ موسای کاظم، مفهومِ علمی و اصلاحطلبانهیِ امامت که در زمان امامانِ پنجام و ششامِ شيعه محمدباقر و جعفرصادق تقويت شده بود کمرنگ شد و مفهومِ مبارزاتی و سياسیِ امام _ بازمانده از زمان سه امام نخست علی ، حسن و حسين (تنها امامانی که بههمراه امام هفتام شمشير کشيدن بر حکومت را جايز میدانستند) _ دوباره تقويت شد . در زمانِ امامتِ علیبنموسیالرضا بهعلتِ پذيرشِ ولايتعهدیِ خليفهیِ مقتدرِ وقت مامون عباسی از سویِ وی مفهومِ سياسیِ امام باز هم تقويت شد . پس از مرگِ مشکوکِ وی که هيچ دليلی مبنی بر دخالتِ مامون در آن وجود ندارد، فرزندِ خردسالِ وی محمد به امامت رسيد. خردسالیِ اين امام و امامِ پسینی که در کودکی مجبور بودند بارِ امامت را بهدوش بکشند و بحثهای دنبالهدار در اين خصوص و نيز افزايشِ فشارِ سياسی و اجتماعی و شرايطِ محيطی، هر دو وجهِ سياسی ( در زمان امامانِ یکام تا چهارُم و هفتام و هشتام ) و علمی - فقهی ( امامان پنجام و ششام ) را بهطورِ کامل کمرنگ ساخت و نقشی فرعی بدان داد و وجهِ آسمانی و قدسیِ امام را تقويت نمود که اثر آن تا به امروز باقيست . با اعلامِ تولدِ محمدبنحسنِعسگری آخرين امامِ شيعه که گفته شد بهخاطرِ هراس از قتلِ وی توسط عموياش جعفر که ادعای امامت داشت مخفيانه متولد شده است و بهطورِ موقت در غيبت بهسر می برد، وجههیِ متافيزیکی و ترانس فیزیکی امام به اوج رسيد که اين تفکر پس از گذراندن بحرانهای شديد در تشيع که به ريزش شديد نيرو در خلال سالهای 260 تا 330 هجریِ قمری منجر شد، از سویِ شيعيانِ باقیمانده و ارتدکس بهطور کامل نهادينه شد .
صدها سال میگذرد و همچنان اين نظريه مبتنی بر جنبهیِ متافيزيکیِ امامانِ شيعه و ولايتِ تکوينیِ ايشان ـ که در زمانِ محمدبنعبدالله و پنج خلیفهی اول در حکمِ کفر بود ـ بهطورِ اصلِ لايتغير و حاکم بر تفکرِ شيعه باقی مانده است. در دوران جديد و معاصر عدهای از فقهای شیعه تلاشهایِ جستهگريختهای بر جانشينیِ فقها بهجایِ امامان شيعه را مطرح کردند که در سال 1357 اين ايده به نام جمهوریِ اسلامی ـ که از ترکیب تفکرات شیعی تحول یافته و غربی مدرن به وجود آمد - حاکم شد و پس از مرگ بنيانگذارِ آن روحالله خمینی توسط جانشينِ او دنبال شد و طرفدارانِ ولايتِ مطلقهیِ فقيه با اين نظر که فقيه جانشينِ امام است و مستقيم از او دستور میگيرد و امام نيز از خدا دستور میگيرد میکوشند اين وجهِ قدسی و فوقِ بشریِ امام را که خود امری تبعی و عرضی بهسببِ شرايطِ محيطیِ امامانِ نهام تا یازدهام بوده را به فقيهِ حاکم تعميم دهند . اين تلاش در حالی صورت میگيرد که وجههیِ مابعدالطبیعی و فوقِ بشریِ ( ولايت تکوينیِ ) امام، تنها بهدليلِ شرايطِ خاصِ حاکم بر دوران امامانِ نهام تا یازدهام و بيشتر از سوی پيروانِ آنها شکل گرفته و چه بسا موردِ قبولِ قلبیِ خودِ ايشان نيز نبوده باشد . آنچه به لحاظِ تاريخی روشن است اينکه پيش از زمانِ امام هادی چنين تلقی از امام وجود نداشته و بلکه رد میشده است.
با این وصف خوشمزه است که امروزه اگر پیامبر اسلام خود زنده شود و با احاديثِ ساختهگیِ بحارالانوار که مدعی است امامانِ شیعه معجزه انجام میدادند مخالفت نمايد به ارتدادِ مذهبی محکوم میشود. يا اگر یک مرجع تقلید شیعه واقعياتِ تاريخی چون مخالفتِ امامجعفرصادق با براندازیِ خلافتِ عباسی _ که به همين دليل توسطِ بخشی از شيعيان ( شاخه هايی از زيديه ) تکفير شد _ را نقل نمايد يا به سخنانِ علیبنابيطالب مبنی بر اينکه بالاتر از اين نيست که خطا نکند استناد نمايد، مغضوب واقع خاهد شد. بدينسان حتا مخالفتِ ارتدکسترین شیعیان قرنهای اول و دوم اسلام با ولايتِ مطلقه و جنبهیِ الاهیِ امام (فقیه)، با برخوردِ قهرآميزِ وارثانِ کنونی مذهب شیعه روبهرو خاهد شد .
Good design!
[url=http://bydzxgws.com/equz/bpts.html]My homepage[/url] | [url=http://hvqmsqes.com/yypq/wjxw.html]Cool site[/url]
Good design!
My homepage | Please visit
Well done!
http://bydzxgws.com/equz/bpts.html | http://oyvuctof.com/diyk/cokg.html
Post a Comment
<< Home