Thursday, March 30, 2006

انتخابات اسرائیل : ناپایداری دولت، ماندگاری مرز‌ها

مردم اسرائیل در شرایطی آرای خویش را به صندوق‌ها ریختند که حدود دو ماه پیش فلسطینان حزبی را برگزیده‌اند که در ده‌ها عملیات نظامی علیه شهروندان اسرائیلی شرکت داشته، خود را پایبند به قرارداد اسلو نمی‌داند و کشورشان را به رسمیت نمی‌شناسد. از سوی دیگر نخست وزیر محبوب نیز از همان زمان در بیمارستان بستری است. نخست ویزی که برای نخستین بار در تاریخ پنجاه ساله‌ی این کشور حق تشکیل کشور مستقل فلسطینی را برای فلسطینان به رسمیت شناخت و با تخلیه‌ی غزه و تخریب برخی شهرک‌های یهودی‌نشین، اعلام آمادگی نمود تا «امتیازات دردناکی» به آنان بدهد. شرایط دشوار پیش‌ آمده سبب شد تا بسیاری از تحلیل‌گران انتخابات اخیر اسرائیل را یکی از مهم‌ترین دوره‌های انتخاباتی در تاریخ سیاسی این کشور توصیف کنند. این انتخابات با مشارکت 57 63 درصدی مردم اسزائیل برگزار شد و ایهود اولمرت، رهبر حزب پیروز، آن را «آغاز فصلی نو در تاریخ این کشور» نامید. بررسی این رویداد در تحلیل آینده‌ی اسرائیل، فلسطین و وضعیت خاورمیانه راه‌گشا خواهد بود.

1. کادیما، حزبی که به محوریت شارون شکل گرفت با کسب بیشترین آرا و با تفاوت ناچیز و دور از انتظاری نسبت به حزب کارگر- حدود ده کرسی- مامور تشکیل کابینه شده است. شخصیت کاریزماتیک شارون در شکل‌گیری و کسب محبوبیت حزب نقش اساسی داشته‌ است. ویژگی که با کنار رفتن او، اینک اولمرت فاقد آن است و اثر آن بر توزیع آرای مردمی که فضاها و رفتارهای احساسی بر رفتار سیاسی و اقبال‌شان به احزاب موثر است، مشهود بود. از سویی دیگر کادیما حزبی دولت ساخته و فاقد ارکان و زیرساخت‌های مناسب و قابل اطمینان است. این حزب که در شرایطی خاص تاسیس شد، در ساماندهی فعالیت‌های اجرایی و انتخاباتی‌اش با مشکلات و نواقص فراوانی روبرو بوده است. اولمرت با تاکید بر ادامه برنامه‌های شارون شامل: تکمیل خروج از شهرک ها، ترسیم نقشه نهایی اسراپل، تامین امنیت فلسطین، کمک به تشکیل دولت مستقل فلسطینی و مصالحه‌ی دردناک، دولت‌ آینده‌ را تشکیل خواهد داد.
2. آرای بالای حزب کارگر، که با برنامه‌هایی معطوف به نگاه به درون و حل مسائل و مشکلات داخلی به جای پرداختن امنیت و مناقشه با فلسطینان در انتخابات شرکت کرد نیز حاوی پیام‌های مهمی از سوی اسرائیلیان است. رهبر حزب امیر پرتز که چند ماهی است به جای شیمون پرز - که به شارون در کادیما پیوست- نشسته است، از حل مشکلات اقتصادی و رفاهی پشتیبانی کرده است. شهروندان اسرائلی با انتخاب حزب کارگز مایل‌اند که بیش از پیگیری آرمان‌های بلند‌پروازانه، رفع فقر و بهبود شرایط زندگی مورد توجه دولت قرار گیرد.
3. برخلاف پیش‌بینی‌ها تشکیل کادیما نتها موجب شکست آرای همه‌احزاب- از جمله حزب کارگر – نشد بلکه شکست آرا صرفا در احزاب دست راست اتفاق افتاد و به ریزش شدید آرای حزب لیکود منجر شد. در واقع تشکیل کادیما مستقیمن به تضعیف موقعیت لیکود انجامید. حزبی که پس از سه دهه حیات مقتدارنه و حضور گسترده در دولت‌های پیشین با قرار گرفتن در جایگاه پنج‌ام در کنار احزاب کوچک و خرد، با چالشی بزرگ و شکستی سهمگین مواجه شده است؛ به گونه‌ای که مشارکت‌‌اش در دولت‌‌ آینده در ابهام قرار دارد. برخی فعالان ارشد این حزب در تلاش‌اند با فراهم آروردن زمنیه کناره‌گیری نتانیاهو، – که اندکی پیش از تخلیه‌ی غزه در اعتراض به سیاست‌های شارون از کابینه‌ی او خارج شد- مشارکت حزب را در دولت‌ آینده تسهیل کنند.
4. نکته‌ی شاخص دیگر این انتخابات آرای بالای احزاب کوچک بود. به گونه ای که حزب شاس و بیتنا بالاتر از لیکود قرار گرفتنند و حزب پنسیونر با کسب ۷ کرسی برای اولین بار وارد کنست(پارلمان) شد و «شگفتی انتخابات» لقب گرفت.
5. کسب تنها دو کرسی توسط حزبی که به رهبری لیبرمن فعالیت می‌کرد از دیگر نکات جالب توجه انتخابات بود. حرب او تنها حزبی است که از انتقال بیش از یک میلیون یهودی دیگر به اسرائیل و مهاجرت اجباری اعراب ساکن اسرائیل به خارج از کشور جهت بر هم زدن و اصلاح ترکیب جمعیت فعلی اسرائیل در برنامه‌های خویش حمایت وسیع نمود. تاکید فراوان او بر تهدیدات متوجه جامعه‌ی اسرائیل از سوی اعراب ساکن در آن، تا آن‌جا پیش رفت که از سوی دیگر احزاب و نیز گروه‌های حقوق بشر به نژادپرستی متهم شد. روی‌گردانی شهروندان اسرائیلی از او، روی‌گردانی جامعه اسرائیل از راه‌کار های خشونت‌بار و حذفی در حل مناقشه با فلسطینان را عیان می‌سازد.
6. هیچ یک از احزاب اسرائیل پیروزی بزرگی در این انتخابات کسب نکردند و این خود برای ساختار سیاسی اسرائیل نکته‌ی مثبتی نیست. پراکندگی گسترده‌ی آرا، ائتلافی لرزان را به دنبال خواهد داشت که ناپایداری دولت آینده و رفتار آن نتیجه طبیعی‌اش خواهد بود. در هر حال ساختار سیاسی اسرائيل هم‌واره بسیار شکننده بوده و اغلب دولت‌های تشکیل شده حاصل ائتلافات گسترده و نامستحکم بوده‌اند. جابه‌جایی دولت‌ها، شکست و شکل‌گیری ائتلاف‌ها اغلب به دفعات اتفاق ‌افتاده و تشکیل دولت‌های ائتلافی روش مرسوم همیشگی احزاب در این کشور است.
این انتخابات علی‌رغم شگفتی‌هایی که در میان داشت اما سرانجامی جز تشکیل دولت ائتلافی به رسم دولت‌های پیشین نخواهد داشت. تلاش جهت برقراری صلح با ثبات، گفتگو با دولت فلسطینی و تلاش جهت رسیدن به توافق مشترک و پرهیز از شعله‌ور شدن مجدد خشونت تنها راه پیش‌روی دولت آینده خواهد بود. با این تفاوت مهم که اسرائیل اکنون شریکی آن‌سوی میز گفتگو ندارد. هم‌زمان حماس کابینه‌ی خویش را به پارلمان تشکیلات خود گردان معرفی کرده است. این حزب شاخه‌ی نظامی‌اش را منحل نکرده است، تضمینی به کنار گذاردن گزینه‌ي ترور نداده و اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد. دولت آینده یقینن باید یک تنه تامین و تثبیت امنیت اسرائیل را تدبیر کند و صلح در منطقه را پیش ببرد.
ترسیم مرز‌های ماندگار و نشانه گذاری محدوده‌ی نهایی اسرائیل و تلاش جهت تامین امنیت شهروندان اسرائیلی در دورن این محدوده، مهم‌ترین برنامه‌ی دولت آینده خواهد بود.
llink
0 comments




Tuesday, March 28, 2006

پیام‌بَر اعظم

«در واقع، هم جنس ِ واژه‌ی انتخابی که مبتنی است بر مفهوم «عظمت» و هم وجه تفضیلی و ترجیحی موجود در وزن واژه‌ی «اعظم»، نوعی برتری‌جویی و انگیزه‌های ستیز را به نمایش می‌گذارد.
... این‌که در این میان، ناگهان صفت «اعظم» برای پیام‌بَر اسلام جعل شود [..] به نوعی برتری‌جویی آن را نسبت به سایر ادیان نشان می‌دهد ...» [+]

فلسفه‌ی دعوت انبیا با تساهل و مدارا و محق دانستن مومنان به آیین‌های دیگر، ناسازگار است. پیام‌بَری که خود را برتر و بزرگ‌تر از دیگران نداند، اساس ِ دعوت‌اش بی‌معنا خواهد بود.
دعوت‌ ِ پیام‌بَرگونه مبتنی بر برتری‌جویی، تمامیت‌خواهی و انحصار‌طلبی است. نمی‌توان خود را هم تراز دیگران- اعم ازمردم عامی یا پیام‌آورندگان پیشین- دانست و در عین حال دعوت به پیامی جدید نمود. پیام‌بَر نمی‌تواند بر حق بودن دیگران- مردم عادی با سلف خویش- را در عین روی‌گردانی از دعوت‌اش، نفی‌ نکند و آنان را- نسبی یا به تمام- باطل و ضاله نداند. امکان‌پذیر نیست پیام‌بَری دیگری را که پیام و دعوت‌اش را انکار کرده و بر رای و نظرش ایستاده، بر حق بشمارد.
پیام‌بَری که خود را اعظم ِ تمام- عظیم‌ترین- نداند، یقینَن پیامی برای شنیدن ندارد و شایسته‌ی عنوانی به عظمت‌‌ِ «پیام‌بَر» نیست.
llink
3 comments




Monday, March 27, 2006

چهره‌هاي ازدواج

در چهره‌ی مردانی که کمی بیش از یک سال از ازدواج‌شان می‌گذرد، دیده‌ام:
1- کلافه‌گی
2- خسران
3- چشم‌چرانی
در چهره‌ی زنانی که کمی بیش از شش‌ ماه از ازدواج‌شان می‌گذرد، دیده‌ام:
1- سرخوردگی
2- افسردگی
3- حسادت
llink
5 comments




دهان‌هاي کوچک

جمله باید مطلق باشد تا کوبنده باشد.
جمله باید کوبنده باشد تا مضحک شود.
جمله باید مضحک شود تا ماندگار شود.
::
جملاتِ مطلق، کوبنده و ماندگار ، جمله‌هایی کوچک و مضحک اما ویران‌گرند؛ که از دهان هرزه‌گویانی خارج می‌شوند که فریب‌کارانه می‌خواهند زندگی را در چهار کلمه چنان خلاصه‌کنند تا راحت همه‌ی حلقوم‌ها گردد اما به قیمتِ دروغ.
llink
2 comments




Friday, March 24, 2006

« ما احساس می‌کردیم که به خود واگذاشته شدن از سوی خدا به مراتب سخت‌تر از تنبیه به وسیله‌ی اوست... عدم اعتنای خداوند برای ما بسیار سخت‌تر از این است که قربانی خشم او شویم. بشر می‌تواند دور از خدا زندگی کند اما خارج از حیطه‌ی قدرت او هرگز. خدا در همه جا و همه وقت با ماست، حتی در زمان رنج کشیدن... بی‌تفاوتی نسبت به رنج‌کشیدن‌ها ست که انسان را به یک موجود ضد بشر تبدیل می‌کند. در سیاه‌ترین دوران و در اعماق گتوها و اردوگاه‌های مرگ، ما احساس فراموش‌شدن داشتیم...»
سخنان الی وایزل نویسنده یهودی آمریکایی در جلسه 12 آوریل 1999 کاخ سفید که با حضور کلینتون رئیس جمهور آمریکا تحت عنوان «بی تفاوتی، درس‌هایی از قرن تجاوز» برگزار شد.

از مقدمه ی تاریخ یهود، آیین یهود، اسرائیل شاهاک، ترجمه‌ی رضا آستانه پرست، انتشارات قطره، چاپ دوم، 1384
جهان ِ «پر از خواب‌های شهوت و کینه»( بوف‌ کور/ هدایت) اما گنگ و خاموش، تنها نظاره‌گر آرزو‌ها و رنج‌های ما ست. جهان نسبت به رنج‌هایی که می‌کشیم بی تفاوت است و همین ما را به موجوداتی ضد بشر– ضد خویش- تبدیل می‌کند. «فکری نیست که انسان به آن عادت نکند»( بیگانه/کامو) و ما به ضد‌یت با خویش و نیز به «تعادلی که از هرج و مرج زاییده شده»( مقدمه‌ی سارتر بر بیگانه) عادت می‌کنیم و می‌مانیم و یادمان می‌رود که چرا چنین آرام و ساکت زیر چرخ‌ها و چنگک‌ها درد می‌کشیم(نگاه کنید به گروه محکومین/کافکا) و دست و پا می‌زنیم تا از میان این همه اغتشاش و بیهودگی و رنج به « کشفِ سرنوشت بشر» نائل شویم و صد افسوس که سرنوشت « به قول آن شاعر عرب-ذهیر- به شتر کوری می‌ماند که ناگهان آدم‌ها را واژگون می‌کند.»( خانه‌ی آستریون- چاه بابل/ بورخس) و ما نیز واژگون می‌شویم.
llink
0 comments




Wednesday, March 22, 2006

«هميشه از اسلام‌شناسی تاريخی ضداسلام‌ها خنده‌ام می‌گيرد: محمد چيز ديگری نوشته و از معاويه و يزيد در برابر علی و حسن و حسين دفاع کرده و حتی از حليم و سليم بودن معاويه چندين بار تعريف کرده‌است؛ نمی‌دانم آيا تفاوت اسطوره و تاريخ را در نظر داشته‌است؟ نتيجه‌ی چنين کوشش‌های مجدانه و محققانه‌ای چيست؟»[+]


اسطور‌ه‌ها شکل‌دهنده‌ی افکار و تصورات‌‌ ما هستند. اسطوره بر درک‌مان و نسبت‌مان با آن‌چه می‌بینیم و بر ما‌ می‌گذرد، اثر می‌کند. تاثیر اسطوره‌ بر برخورد‌های‌مان با مدرنیته غیرقابل‌انکار است. اسطوره پدیده‌ای مستقل و منفک از تاریخ نیست. اسطوره‌ها از میان نگاه‌هامان به تاریخ و تلقی‌هاي‌‌مان از شخصیت‌ها و اعصار تاریخی، شکل می‌گیرند. اسطوره‌ها پدید می‌آیند تا چهره‌ی تاریخ‌ و آدم‌های‌اش را در ذهن‌مان ترسیم کنند.- و گاه برای‌مان تاریخ می‌سازند. اسطوره بر تلقی و نیز نوع برخودمان با پدیده‌های مدرن و بر چگونگیِ نگاه‌مان به محصولات جهان مدرن سمت‌ و سو می‌دهد.
اسطوره‌ی علی و حسین، اسطوره‌ی عاشورا و ظهور ناجی، بنیان‌های تاریخی/ سیاسی تلقی شیعه‌ی مسلمان از سیاست و حکومت و جامعه‌اند. - فراتر از آن مگر نه آن است که علی و حسین، عاشورا و صفین مستقل از ماهیت اساطیری خویش، شخصیت‌ها و وقایع تاریخی‌ هستند و هم‌سرنوشت دیگر شخصیت‌ها و وقایع، قابل بازشناسایی و بازخوانی؟
نتیجه‌ی چنین کوشش‌های مجدانه و محققانه‌ی تاریخی و اسلام‌شناسانه‌ی پیروان اسلام /ضد اسلام‌، شناخت اسطوره/شخصیت و حماسه‌/واقعه‌ی دینی و تاریخی و بازشناسی ریشه‌های شکل‌گیری اساس و پایه‌ی تفکر سیاسی، اجتماعی و تاریخیِ نسل‌ها، مکاتب و اندیشه‌هایی‌ست که نه‌تنها گذشته‌‌مان را ساخته‌اند و بر حالمان نافذند، که بر هر آن‌چه خواهیم ساخت تاثیر وسیعی دارند. همه‌ی عملیات‌های ساخت و به‌سازی ساختار جامعه از سوی هر تفکر و اندیشه‌ای جبر‌ا در بستری از تاریخ، آرزو، احساس، باور و نیز انسانی روی می‌دهند که اسطوره‌ با همه‌ی جاه و جلال‌اش بر ذره‌ ذره‌‌اش تاثیر گذارده است و خواهد گذارد.
llink
1 comments




Tuesday, March 21, 2006

جمهوري اسلامي سقوط نخواهد کرد

جمهوری اسلامی از سطحی از ابزارهای اقتصادی- مالی، اجتماعی-سیاسی و دیپلماتیک برخورددار است که در آینده‌ای نزدیک و با ادامه شرایط فعلی و نیز تشدید مخاطرات جاری به سمت سقوط زودهنگام پیش نخواهد رفت.

مقدمه:

1. جمهوری اسلامی نواقص و مشکلات فراوانی در اجرای دمکراسی دارد.
2. بحران مدیریت مدت‌های مدیدی است ساختارهای مبنایی نظام را با چالش‌هایی در کارآمدی مواجه ساخته است.
3. نظام حاکم هم‌واره خود را در تحقق مشارکت عمومی آسیب‌پذیر می‌دانسته و علی‌رغم همه‌ تنگنا‌های موجود در مشارکت آزاد شهروندان، همواره ایجاد زمینه‌ حضور مردم در سیاست یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ی حاکمیت بوده‌است.
4. نظام‌های ایدئولوژیک در بسیاری از چهره‌نمایی‌ها، ظاهری کمدیک و کاریکاتور‌گونه دارند. چرا که یک کاسه‌شدن ایدئولوژی‌ها با ساختار قدرت رفتارهای غیرعقلانی حاکمان را سبب می‌گردد- و یا حداقل در بسیاری موارد به رفتار‌های آنان ظاهری غیرعقلانی می‌دهد- که با منطق سیاست‌ورزانه توجیه‌پذیر نیستند. اما یکی کردن این ظاهر مضحک با ماهیت و کارکرد نظام‌ها بیراهه‌ی‌ خطرناکی است که بسیاری را در تحلیل آن‌چه روی می‌دهد و نیز برآورد عقلانی و محاسبه‌گرایانه‌ي آینده‌ی پیش‌ رو با مشکل مواجه می‌سازد.

هدف: مقصود ما پاسخ به این پرسش است که آیا جمهوری اسلامی در افقی دست‌یافتنی و نزدیک ساقط خواهد شد؟ و آیا می‌توان بر مبنی سقوط زودهنگام نظام به تحلیل آینده پرداخت؟ هدف این نوشتار واقعی کردن خواست‌ها و برنامه‌های منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی و ترسیم چهره‌ی کشور جهت تصحیح افق دید کسانی‌ است که هر بار، با تشدید تهدیدات خارجی نظام، به سقوط سریع‌السیر نظام امیدوار می‌شوند یا بر مبنای آن به تحلیل اوضاع فعلی و گمانه‌زنی در مورد آینده‌ی خویش و نظام می‌بردازند.

الف – شرایط اقتصادی- مالی:

وضعیت اقتصادی کشور را نمی‌توان فقر وسیع و عمیق نامید. برخورد‌ار نسبی از امکانات رفاهی در جامعه دارای عدم توازن عمیق و چالش‌برانگیز نیست. طبقه‌ی متوسط در محرومیت شدید اقتصادی – رفاهی به سر نمی‌برد و دست‌رسی به شرایط اقتصادی بهتر را برای خود، هر چند در ازای پرداخت هزینه‌ی زیاد، محتمل و دست‌یافتنی می‌دانند.

الف- ۱) در ایران دولت بزرگ‌ترین و قدرت‌مند‌ترین نهاد صاحب سرمایه است و ساختار اقتصادی کشور بر مبنای تجمیع حداکثری نقدینگی نزد دولت بنا شده است. حاکمیت این امکان را دارد که با توزیعِ به صرفه‌ی نقدینگی در جامعه – از طریق وام‌‌، افزایش حقوق و دستمزد، ایجاد شغل- به اعمال حاکمیت بپر‌دازد.
الف- ۲) توزیع امکانات مالی و شرایط مطلوب زندگی در سطح جامعه متناسب نیست اما شکافی عمیق و وسیع نیز مشاهده نمی‌شود. نسلی که حاصل عصر رشد بی‌رویه‌ی جمعیت در کشور – دهه‌ی نخست انقلاب- است، اینک وارد مرحله‌ی‌ تشکیل زندگی مستقل شده و وابستگیِ مالیِ در حال ازدیادی به درآمد‌ ناشی از فعالیت‌های اقتصادی خویش پیدا کرده‌است. دست‌رسی این طبقه‌ی متوسطِ جوان و تازه‌واردان عرصه‌ی کار، تولید و مصرف به مزایای زندگی مدرن، تسهیل شده و نقدینگی هر روز با توزیع بهتر و نیز ارزان‌تری در اختیار این قشر قرار می‌گیرد. امکانات لازم جهت تشکیل زندگی مرفه نظیر مسکن، خودرو، مسافرت و ... توزیع بهتری یافته‌اند و گستره‌ی وسیع‌تری امکان بهره برداری از آن‌ را می‌یابند. در عین حال قیمت این امکانات ارزان نبوده و حاکمیت / دولت سرمایه‌دار خود را ملزم به تامین حداقل قابل قبولی از زندگی توام با رفاه نمی‌داند. لذا این جمعیت باید با درگیر شدن جدی و عمیق بافعالیت‌های شغلی، برخورداری خویش را بهبود بخشد.
الف- 3) افزایش قیمت نفت خام و رشد نقدینگی نزد دولت، بر بسط ید حاکمیت در گسترش امکانات رفاهی ارزان افزوده‌ است.- همه موارد ذکر شده مستقل از فعالیت‌های عام‌المنفعه‌ی اخیر احمدی‌نژاد است و مستقل از این بحث قابل بررسی است-. لذا علی‌رغم کاهش- یا قبل اتکا نبودن- دلبستگی به نظام جمهوری اسلامی، میزان وابستگی به نظام روز‌ به روز در حال افزایش است.

ب- مطالبات سیاسی – اجتماعی:
مطالبات سیاسی- اجتماعی فروخورده‌ی عمیق در جامعه وجود ندارد. نمی‌توان جمعیت وسیع و گسترده‌ی سرکوب شده‌ای یافت که در صورت مهیا شدن فرصت آماده طغیان و شورش عمومی است.

ب- ۱) موج برآمده از دوم خرداد 76 را اگر به تسامح جنبش دوم خرداد بنامیم، آن را باید موجی به شدت متاثر از ساختار اجتماعی جامعه‌ی ایرانی دانست. چرا که جامعه‌ی جوان، نوخواه و پرانرژی ایران با ویژگی‌های خاص خود، به تمامیِ روزنه‌های امید‌بخشی که به هرچه بازتر شدن فضای اجتماعی منجر گردد و حداقل‌های آزادی‌های اجتماعی را در سطحی وسیع فراهم کند، دل بسته است. از این رو موتور محرک جنبش دوم خرداد را باید مطالبه‌یِ آزادی های اجتماعی دانست. لذا این جنبش بیش‌تر دارای سمت و سویی اجتماعی است تا سیاسی و یا دست‌کم مطالبه‌ی آزادی‌های اجتماعی نقش مهم و پررنگی در روند حرکت‌های مدنی پس از دوم خرداد دارد. بررسی روند فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی پس از دم خرداد از آن رو دارای اهمیت است که نسلی که اینک در عرصه مشارکت مدنی حاضر است حضور سیاسی- اجتماعی خویش را از این جریان کسب کرده و آغاز نموده است.
ب- ۲) حاکمان جمهوری اسلامی سال‌هاست که به این نتیجه‌ی مهم رسیده‌اند که درگیر شدن با مردم در سطحی نازل و برخورد با مطالبات اجتماعی- نظیرآن‌چه امروز در استفاده از لباس، موسیقی، فیلم و سینما، ماهواره، اینترنت و حضور جوانان در دانشگاه‌ها، کافی‌شاپ‌ها، مهمانی‌های خصوصی و جشن‌های عروسی و... مشاهده می‌کنیم- جز هدر دادن منابع و گسترش و تعمیق فضای درگیری و التهاب اثر دیگری ندارد و بر جاذبه گروه‌های نچندان پرتوان مخالف خواهد افزود. از همین رو ست که محدودیت‌ها و فشار‌های دولتی در محدودسازی و سرکوب چنین مطالباتی مدت‌هاست که از شدت کم و پراکندگی زیادی برخوردار است.
ب- 3) فضای سیاسی- اجتماعی جامعه دارای چنان ویژگی‌هایی نیست که بتوان آن را با صفتی نظیر «خفقان» توصیف نمود. حداقل در مورد عامه‌ی مردم – که کنش‌گران بنیادی هر تغییر سیاسی هستند- نارضایتی که حاکی از آن باشد که در جوی خفقان‌آلود و توام با ترس و وحشت زندگی می‌کنند، مشاهده‌ نمی‌شود. به عبارتی عامه‌ی مردم چنین احساس نمی‌کنند که در حالت اظطرار به سر می‌برند. در مقابل همچنان و درعین وجود تنگنا‌های فراوان، می‌توان جامعه‌ی مدنی و تریبون‌های منتقد حاکمیت‌ را مشاهده نمود. از سوی دیگر با توسعه و بهبود امکان دسترسی به منابع اطلاعاتی متنوع – به خصوص برای قشری که مطالبان حرفه‌ای و سنتی چنین امکاناتی هستند- از طریق اینترنت و ماهواره چنان مهیا گشته که اساسا امکان تشکیل فضای خفقان توسط حاکمیت وجود ندارد- یا محدود شده- و چنین فضایی ذاتا شرایط ایجاد و بقا ندارد. لذا نمی‌توان فضای توام با استیصال، درماندگی و وازدگی ناشی از محدودیت‌های سیاسی- اجتماعی را در جامعه مشاهده نمود.

ج- امنیت و سیاست خارجی:

مهم‌ترین تهدید جمهوری اسلامی در شرایط فعلی انزوای بین‌المللی، تحریم‌های اقتصادی و حمله نظامی است. و مهم‌ترین مسأله پرداختن به این‌که آیا اساسا نظام در شرایطی قرار خواهد گرفت که تهدیدات بین‌المللی منجر به سقوط آن گردد؟

ج-1) دست‌کم وضعیت فعلی ایران را نمی‌توان انزوای جهانی نامید. درهای مذاکره با تمامی قدرت‌های جهانی برای ایران باز است و تمامی آن‌ها از گفتگو با ایران استقبال می‌کنند. دیپلماسی بین‌المللی برای ایران زنده و جاری است.
ج-2) در حال حاضر ایران در اثر تحریم‌های وضع شده از سوی آمریکا در شرایطی بحرانی و خطرناک به سر نمی‌برد و تاثیر این تحریم‌ها در سیاست و اقتصاد کشور وسیع و ملموس نیست.
ج-3) تجربه‌ی سال‌های حضور خاتمی نشان داده که امکان بهبود چشم‌گیر روابط سیاسی و اقتصادی بین‌المللی با اکثر کشور‌ها برای ایران به صورت بالقوه مهیا ست.
ج-4) حمله‌ی نظامی آمریکا و متحدین به افغانستان و عراق در شرایطی صورت گرفت که انجام عملیات نظامی جهت سقوط نظام حاکم اجتناب‌ناپذیر گشته بود. محاسبات حاکم بر تصمیم سازی آمریکا در حمله به افغانستان و نیز عراق مبنایی متفاوت با ایران دارد و تعمیم چنان محاسباتی به ایران درست نیست.
ج-5) حمله‌ی نظامی‌ آمریکا – گذشته از مشکلات و صعوبت‌هایی که به همراه دارد و آن را به شدت متفاوت‌ از سرنوشت‌ جنگ‌ در عراق و افغانستان خواهد ساخت- قطعا منجر به تغییرات اساسی در نظام حاکم و به احتمال فراوان سقوط جمهوری اسلامی خواهد گردید. اما مهم این است چنین حمله‌ای اتفاق خواهد نخوهد افتاد و جمهوری اسلامی وارد فازی نخواهد شد که حمله‌ی نظامی اجتناب ناپذیر گردد- چنان که در مورد طالبان و صدام چنین شد- .
ج-6) افغانستان کشوری با حاکمیت عقب مانده به لحاظ دست‌رسی به سخت افزار و نرم افزار‌های اعمال حاکمیت و دیپلماسی بین‌المللی بود که بر ناکارایی و نقش ایذایی آن در منطقه تفاهم و اشتراک نظر مطلقی وجود داشت. چنین نظامی اساسا فاقد توانایی و ابزار لازم جهت شرکت در بازی جهانی جهت تضمین و ادامه بقا بود.
ج-7) حمله به عراق بر مبنای بخش مهمی از طرح جامع تامین امنیت آمریکا در فراسوی مرز‌ها و نیز جهت ایجاد فشار قابل ملاحظه‌ای بر منطقه خاورمیانه جهت قرار گرفتن در جهت منافع آمریکا صورت گرفت. سقوط صدام طرح جدید و متفاوتی از خاورمیانه ترسیم کرد که آینده و حیات سیاسی تمامی کشور‌های منطقه را عمیقا دچار تغییر ات شدید و مهمی نمود که توسط تمامی حاکمان حاضر در منطقه درک شد.
ج-8) نظام ایران به وضوح فاقد ویژگی‌های حاکمان افغانستان و عراق است. نظام ایران همچنان ابزار‌های دیپلماتیک متوعی جهت کسب منافع خویش در اختیار دارد و تجربه‌ی تاریخی روشنی در استفاده از آن جهت برون رفت از بحران‌ بر جای گذاشته است.
ج-9) وابستگی ایدئولوژیک مردم به نظام جمهوری اسلامی دقیقا بر عکس
أنچه توسط منابع حکومتی تبلیغ می‌شود، بسیار کم رنگ و کم‌ اثر است. هیچ یک از مقامات فعلی نظام دارای وجه کاریزماتیک قوی نیستند. لذا چرخش‌های سیاسی لحظه‌ای و شدید تاثیر عمیق و بلند مدتی بر وجه نظام نخواهد گذاشت. اساسا واهمه و ترس از نارضایتی ناشی از روی‌گردانی از سیاست‌های ایدئولوژیک تبلیغ شده، در حاکمیت وجود ندارد و حاکمان با محدودیتی در چرخشِ درآخرین دقایق، مواجه نیستند.
ج-10) حاکمان جمهوری اسلامی به خوبی با ابزار و امکانات دیپلماسی آشنا هستند و تا کنون تاخیرات فراوانی در گسترش تهدیدات خارجی ایجاد کرده‌اند. بازی با طرح ناکارآمد روسیه تا سر حد تحت تاثیر قرار دادن شدید اجلاس نوامبر 2005 آژانس، استفاده از حمایت نسبی چین و نیز بحث اخیر مذاکره با آمریکا نمونه‌هایی از تجربه‌ها و امکانتی است که فارغ از این‌که تا چه حد متضمن منافع ملی هستند یا تهدیدات را خنثی خواهند نمود ولی نقش تاخیری آن‌ها در پیشروی بحران واضح است.
ج-11) جمهوری اسلامی در موقعیت‌های گوناگون نشان داده که با اعمال چرخش‌های خلق‌اساعه از بحران جسته‌است. نظام هنوز نیز فرصت‌ها، امکانات و موقعیت‌های مناسبی جهت چرخش و تامین منافع قدرت‌های ذی‌نفع از جمله ایالات متحده در کشور و منطقه را دارد.
ج-12) تمامی موارد بالا در مورد وقوع حمله مستقل از شرایط درونی دولت آمریکا و امکان تحقق جنگ است که نگارنده نه‌تنها توانایی نظامی آمریکا را در فتح سریع تهران نفی نمی‌کند بلکه محدودیت‌ها و مشکلات فعلی این کشور را در عراق جندان بر وقوع حمله احتمالی موثر نمی‌داند. اما بر این نظر است که تامین منافع آمریکا در ایران و منطقه حتی اگر از جنسی باشد که در عراق مد نظر بوده، بدون توسل به گزینه‌ی پرهزینه‌ی جنگ امکان‌پذیر خواهد بود.
llink
3 comments




Monday, March 20, 2006

شمشیرهای‌تان را غلاف کنید. سنگ نزنید. آتش‌ها را فرو نشانید. دیگر بس است. دیگر هیچ کاریکاتوریستی شیخ شمشیر به دست و بمب بر سر نمی‌کشد. همه‌ی دنیا فهمیدند که اسلام شما دین صلح و صفاست. دیگر بس است.[+]
llink
1 comments




شب نشینی با شکوه، غلام حسین ساعدی، انتشارات جاویدان، 1371


« آینده‌ی روشنی وجود ندارد، تداوم و تکرار است که آدمی را می‌سازد و برای این آمادگی تحمل لازم است. تحمل، تنها وسیله‌ای است که پدر همه چیز را در می‌آورد و گاهی حتی پدر آدم متحمل را.»
از داستانِ «دایره‌ی درگذشتگان»

داستان «سرنوشت محتوم» هم، فضای غریبی دارد
llink
0 comments




Saturday, March 18, 2006

تقدیم به نخستین کرمی که بر کالبدم افتاد

خاطرات پس از مرگ براس کوباس، ماشادو دِ آسیس، ترجمه‌ی عبدالله کوثری، انتشارت مروارید، 1383
 
· به قول شکسپیر: خوش است غمگین بودن و چیزی نگفتن.
· لذت درماندگی را اگر نفهمی یکی از لطیف‌ترین عواطفی را که در وجود انسان است، از دست داده‌ای.
· انسان اشتباه چاپی متفکر است. هر دوره‌ی زندگی چاپ جدیدی است که چاپ قبلی را تصحیح می‌کند و خودش هم در چاپ بعدی تصحیح می‌شود تا برسد به چاپ متن نهایی که ناشر به کرم‌ها تقدیم‌ می‌کندش.
· وقتی نمی‌توانید معمایی را حل کنید، بهترین کار این است که از پنجره پرت‌اش کنید بیرون.
· راه جبران پنجره‌ی بسته، باز کردن پنجره‌ي دیگری‌ست.
· ... گناه زیبایی بود و اعتراف به گناه زیبا آسان‌ است.
· حقیقت محض با جوامع پیشرفته سازگار نیست.
· آرامش و نظم فقط به بهای فریب‌کاری متقابل حاصل می‌شود.
· نیاز طبیعت به پوشاک انسان همچون شرطی لازم برای تکامل نوع انسان بود... به این ترتیب لباس به تمدن امکان بقا و پیشرفت می‌دهد.
· میان جنگلی از چشم‌ و گوش زندگی می‌کردیم.
· برای برخوردار شدن از لذتی کامل، آدم باید خودش را میان دریایی از اشارات و کلمات و اعصاب و شهوات، منزوی کند. باید خود را بیگانه و دست‌نیافتنی نشان دهد.
· اگر نامه‌های جوانی‌ات را نگه نداری، هیچ وقت لذت تماشای خودت را، در دور دست و در روشنایی که محضِ خوش‌ آمدِ تو بی رمق شده، نخواهی چشید.
· ما زمان را می‌کشیم، زمان ما را به خاک می‌سپارد.
· بدترین فسفه‌ی عالم فلسفه‌ی بچه‌ی زرزرویی است که لب رودخانه‌ افتاده و از جریان بی وقفه‌ی آب شکایت می‌کند. حال آن‌که کار رودخانه جاری بودن است.
· اگر قرار بود جهان انسان را در هم بشکند، باز هم انسان والاتر از چیزی بود که هلاک‌اش کرده بود. چرا که انسان می‌داند که می‌میرد و جهان چیزی از این نمی‌داند.
· احساس خوش پس از احسان ناشی از دو منظور است:
نخست- آگاهی از این‌که قادر به انجام کار نیک است.
دوم- لذت بردن از این‌که نسبت به فرد احسان‌دیده هم برتری فردی و هم امکاناتی دارد. مانند احساس برتری زن زیبایی که از مشاهده‌ی خود در آیینه احساس برتری می‌کند نسبت به زنانی که چون او زیبا نیستند و یا اصولا زشت‌اند.
· دیوانه‌ها خودشان نمی‌دانند که دیوانه‌اند.
· هر کس بگوید که در ذهنش مالک یکی دوتا کشتی نبوده است، دروغ می‌گوید.
. در هر تانگو چقدر دروغ پنهان شده است؟
llink
2 comments




غربی/ جهانی شویم

واقعیتِ غالبِ حاکم می‌گوید ما مجبور به تولید و مصرف هستيم. البته که مصرف لازمه بقا ست و مقدم بر تولید. اگر چیزی برای مصرف وجود نداشته باشد نفسی برای تولید نخواهد بود. اگر به اندازه نیازِ مصرفی‌ تولید کنیم، از همان خواهیم خورد، در غیر این‌صورت بی‌شک برای بقا محکوم و مجبور به مصرف هستیم. وقتِ مصرف این ما نخواهیم بود که قاعده‌ي بازی را خواهیم نوشت. ما مجبور به پذیرش قواعدِ تولید کننده‌يِ قادر و توانایی هستیم که عاقل‌تر از ماست، چرا که هم نیاز خوش را پیش‌بینی‌کرده و هم نیاز ما را. او کالای‌اش را با هر بسته و وابسته‌ای که صلاح بداند به ما خواهد فروخت. بدیهی است اگر به مزاج‌مان سازگار نبود پاسخ بسیار ساده و سبک است: «توقف بی‌جا مانع کسب است حتا برایِ تو!
این‌جا ست که ما - حاشیه‌نشینان میدانِ تولید- به علت‌یابی حاشیه‌نشینی خویش خواهیم پرداخت و بر زمان شوکت و جلال گذشته- به فرض وجود- افسوس خواهیم خورد. افسوس! که گذشته‌ها گذشته است و چنان که راویِ « پایان تاریخ» می نویسد، امروز «غربِ سرمایه‌دار لیبرال»، برنده‌يِ بلامنازع جنگی‌ست که سال‌ها پیش پایان‌گرفته است- آن‌هم برای همیشه. به استناد شعب محبوبِ مک‌دونالد در اردن و چین، فروشگاه‌های لباس مسکو و توکیو و نیز نوای موسیقیِ راکِ آمریکایی که از خیایان‌های تهران و پراگ به گوش می‌رسد.
برنده غرب است. غربی که اگر رد‌ش بگیری فقط از این سوی مرز غربیِ وطن‌ات یک دور کره‌ي خاکی را سیر می‌کنی و به آن طرف خواهی رسید: از ترکیه تا پاکستان!
« فسیر وا فی العرض و انظر کیفَ ...»
آری واقعیت تلخی‌است: «گذشته‌ها گذشته». آن‌هم نه فقط زمان شکوه و قدرت و جلال حاشیه‌نشینانِ غمگین بلکه زمان جنگ و دفاع نیز سپری شده‌است. غرب، پیروز مطلق نبردی است که بسیار پیش‌از آن‌که حاشیه از وقوع‌اش خبردار شود به پایان رسید.- شاید زمانی که حاشیه در تب چگوارا و ناصر می‌سوخت.
امروز حاشیه نه می‌تواند و نه می‌خواهد که نبردی برای اثبات داشته‌های خویش و نداشته‌های متن برپا کند. فقط به همین دلیل ساده که ابتدا باید نانی بیابد برای ماند. تا نان هضم نشده، شب فرا رسیده است و وقت سکوت و خواب و... !
او- غرب سرمایه‌دار/ لیبرال پیروز- ما را نمی‌شناسد. از همین روست که هر بار که امان‌پور ایران می‌آید گروه‌های مو.سیقی زیرزمینی‌مان برای‌اش عجیب و سوال برانگیز است. «شما هم می‌دانید راک چیست؟» از همین روست که گزارشگر بی‌بی‌سی اینترنت بازی و قرار ‌های اس‌ام‌اسی پسران و دختران در دوبی برای‌اش شگفت‌آور و غیر قابل باور می‌نماید. این‌جا ست که او ما را تجسین می‌کند. اما اشتباه نکنیم. او نه ما را، بلکه خود را تحسین می‌کند و مقهور و مسحور قدرت خویش‌است که چنین آلوده‌ی‌مان ساخته به مفاهیم خویش‌‌.
اما کادوی متن برای حاشیه دمکراسی نیست. کادویی در کار نیست. ما محکومیم. محکوم هستیم به گوگل و ایکس‌پی و وینستون و جنیفر لوپز. این‌ها را باید بخواهیم. چون چیز بهتری نداریم که جای‌شان بگذاریم.
برای غلبه بر این شکست تاریخی در جنگی که به پایان رسیده فقط یک راه وجود دارد. جنگی تازه‌ راه بیاندازیم.
گوگلی بسازیم که نرم‌افزارهای‌اش را به ما هم ببخشد،
یاهویی بسازیم که موسیقی‌اش را برای ما هم بنوازد،
ویندوزی بنویسیم که به زبان ما هم حرف بزند،
آی تریپل ای‌یی(IEEE) برپا کنیم که نماد و معیار ارزش‌گذاری‌ دانشمندان‌مان باشد،
آبرامزی بسازیم که بتوانیم اینترنتی جهت شلیک‌اش را تنظیم کنیم و کروزی طراحی کنیم که هدف‌هایی در «متن» را با دقتی کمتر از ده متر ویران سازد.
اما متاسفم که بگویم اگر همه‌ی این‌ها را هم بسازیم و بنویسیم بازهم بازنده‌یِ سرخورده‌یِ غمگینی خواهیم بود که افسوس می‌خورد چرا همان اول کلیک نکردیم: «بیاب: یا بخت یا اقبال.»
ما بازهم بازی را باختیم. می‌دانی چرا؟ جون تا نیمی از نوشته‌های‌اش- غرب- ‌ را بخوانیم، او به اندازه‌ی تمام نانوشته‌هامان نوشته‌است!
راه پیداست.
باید به اندازه تمام آن‌چه او برای‌مان نوشته به او شبیه شویم.
غربی/ جهانی شویم.
او پیروز‌ است و تاریخ را همیشه فاتحانِ قدرت‌مند نوشته‌اند نه شکست خوردگانِ حاشیه‌نشین‌ِ روضه‌خوان و مرثیه سرا.
وقت برای اندیشیدن و مفاهمه بسیار زیاد است. وقت هست تا حاشیه به تنهایی به اندازه‌ي تمام مردمان کره‌‌يِ خاکی بیاندشد. از همین روست که چپ‌ها محترم‌اند، چرا که به اندازه‌ی تمام کرختی و سستی حاکم بر حاشیه می‌اندیشند و تولید می‌کنند،
اما برای نوشتنِ تاریخ مدت‌ها ست که وقت به پایان رسیده‌است.
فرزند‌انمان حاشیه نشینی‌مان را هم باور نخواهند کرد. چه برسد به چپ‌هایمان را‌.
llink
0 comments




Thursday, March 16, 2006

لکه‌ی روشن

مادرم می‌گوید: «با این حرف‌های‌اش دیگر خیال‌ام کاملا راحت شد.» مادر مهربانم! آخر چه‌قدر ناشی هستی؟ «دکترِ دماغ» هنوز چیزی تشخیص نداده‌است. تمام مریض‌هایش دخترهایی با دماغِ کوچکِ چسب زده‌ای هستند که هیکل لاغری دارند و دور کمرشان از دور کمر من هم لاغرتر است. احساسِ زیبایی بیش از حد می‌کنند- البته بعضی‌هاشان بامزه‌اند و صد البته دوتا‌ي‌شان خوشگل بودند- و بعد از کوچک و سر بالاشدنِ دماغ‌ِشان اعتماد به نفس زیادی پیدا کرده‌اند. دکتر در مورد لکه‌ي روشن حرف‌های ضد و نقیضی ‌زد. سرآخر هم گفت البته ممکن است یک تومُرِ «خوش‌خیم» باشد. این توصیف‌اش از تومر خیلی تحقیرکننده بود. چه‌طور وقتی هیچ نمونه‌برداری و آزمایشی انجام نداده از روی عکس رادیوگرافی می‌تواند در مورد خوش‌خیمی یا بدخیمی لکه‌ي روشن کنارِ دماغم اظهارنظر کند؟ تحمیق از این هم زننده‌تر؟


اما واقعیت این است که هیچ چیز معلوم نیست. این لکه‌ي روشن، چنان که از رادیوگرافی یک سال و نیم پیش پیداست، مدت کمی نیست که با من است. واقعیت این است که این لکه می‌تواند دندانی زائد، یک کیست و یا یک تومور از نوع خوش‌خیم یا حتی بدخیم باشد. در این مورد اخیر نتیجه را فقط نمونه‌برداری و آزمایش پاتولوژی مشخص می‌کند. هر حرف دیگری کاملا مفت است. همین. ممکن است این لکه خطرناک و مشکل‌ساز باشد و نیاز به جراحی داشته‌باشد. ممکن هم هست چیز بی‌اهمیتی باشد. این یعنی تعلیق. یعنی ایستادن در برزخ تا مشخص شدن نتایج آزمایش‌های دقیق. تمام واقعیت این است و دکتر گمان می‌کند روبرو شدن با واقعیتِ عریان و زندگی در تعلیق برای‌ام سخت و آزاردهنده است. پس دروغ می‌گوید و مادرم تقلب می‌کند.


چند شب پیش با مسعود در مورد سریال هاشم‌آقا حرف زدم. گفتم که عنصر حادثه یکی از عوامل مهم شکل‌دادن داستان و پیش بردن آن است. در این شکی نیست. مثلا دو ماشین با هم تصادف می‌کنند و کاملا اتفاقی دختر و پسری به هم می‌خورند و عاشق هم می‌شوند و داستان از همین‌جا شروع می‌شود و یا جریان و روند دیگری به خود می‌گیرد. اما مشکل در سریال «هاشم» تعدد بیش از حد و منزجرکننده‌ی حادثه‌های بی‌منطق است. انگار که ده دوازده نفر آدم را در کادری انداخته‌اند و این آدم‌ها کاملا تصادفی به هم می‌خورند و داستان‌هایی ایجاد می کنند و باز به هم می‌خورند و داستانی دیگر شکل می‌گیرد.


مسعود در مورد یکی از بچه‌های دانشگاه حرف زد که من زیاد نمی‌شناختم‌اش. دو یا سه بار خیلی کوتاه در سرویس دیده‌بودم‌اش. یادم است که بسیار دلنشین و جذاب و با صدایی خوش، حرف می‌زد. آن موقع مسعود می‌گفت که مرید دکتر سروش است و شیفته‌ی مولوی. من اصلا از او خوشم نمی‌آمد. به نظرم با تفاخر و غرور احمقانه‌ای حرف می‌زد. مسعود گفت اواخر تابستان مدتی در تیمارستانی بستری بوده است. مسعود چند روز پیش دیده بودش. با هم حرف زدند. به او گفته که دیگر سروش که سهل است مولوی را هم قبول ندارد و خود را از او هم بالاتر می‌داند. تعریف می کند که او می‌گوید من از مولوی بسیار برترم. گفته مولوی هفتصد سال پیش آن حرف‌ها را زده و من در قرن بیست و یکم و در عصر تکنولوژی همان حرف‌ها را تکرار می‌کنم که هیچ، از او جلو‌تر هم رفته‌ام. گفته چرا مردم منتظر ظهور مولویی دیگر هستند؟ مگر من چه کم از او دارم؟ می‌گوید من را بعد از مرگم و پس از چاپ شعرها و کتاب‌هایم خواهید شناخت. به مسعود گفتم که این اصلا اتفاق نادری نیست. گفتم که همه ما دو دنیا داریم. دنیایی که بیرون ماست و میان همه مشترک است و دیگری دنیایی که در درون ماست. اگر این دنیای درونی را جدی بگیریم و فرصت کنیم که در بعضی زمینه‌ها تفکر زیادی کنیم و کمی در این دنیای خصوصی صبر و تامل کنیم، خیلی زود به این حال و روز خواهیم افتاد. کافی است کمی جهان درونی‌مان را جدی بگیریم و اتفاقاتی هم محرکمان باشند.


آن شب وقت برگشتن با خودم فکر کردم که چقدر زندگی و دنیای ما وابسته به حوادث و اتفاقاتی کاملا تصادفی است و چقدر آسان حادثه‌ای می‌تواند جریان زندگی‌مان را عوض کند. وقت بالا رفتن از پله‌ها یک لحظه با خودم فکر کردم که مثلا اگر آن‌طوری نیما می‌گوید، من هم با کمک استاد سوپروایزرش دنبال بورس کانادا بروم. چه چیز‌هایی تغییر خواهد کرد. یا شاید همان‌جا ضمن درس خواندن با دختری آشنا شوم و همان‌جا با هم ازدواج کنیم.- شاید عاشق‌اش هم بشوم. حتی شاید ایرانی باشد. بعد به ایران برگردم و زن خوشگلم را نشان همه بدهم. شاید هم اصلا بر نگردم. شاید هم زنم، خوشگل نباشد. شاید بعد از یک سال به من خیانت کند و من سرخورده و افسرده شوم. نتوانم درس بخوانم و دست از پا درازتر برگردم. شاید هم اصلا برنگردم. شاید همان جا از افسردگیِ مفرط و یا شاید از غم غربت، یک جایی و یک جوری خودم را سر به نیست کنم. به همین راحتی! به همین مسخرگی!.


وقتی وارد هال شدم بابا بدون مقدمه گفت: "گمونم علامت همین جوش کنار دماغش باشه که توی عکس افتاده". مامان نگران نگاهم کرد و دست‌اش را سمت راست دماغش گذاشت و پرسید: «اینجا را فشار می‌دی دردت نمی‌گیره؟ حس نمی‌کنی برآمدگیی اینجا باشه؟» پرسیدم چیزی شده؟ و داستان شروع شد.


چند هفته پیش عکس کوچک و تکیِ دو دندانی که روت‌کانال کرده بودم را گم کردم. جراح لثه گفت که بدون عکس نمی‌تواند کارش را شروع کند. برای روکش کردن هم رادیوگرافیِ این دو دندان لازم بود. خودم به دکتر گفتم که یک عکس کاملِ دندان برای‌ام بنویسد. رادیولوژیست هم قبل از دادن جواب به بابا گفته می‌خواهد با او حرف بزند. بعد هم از این لکه روشن حرف زده – احتمالا قبل از حرف زدن لکه را هم نشانش داده- و گفته باید یک متخصص فک و صورت مرا ببیند. این‌ها را مامان تعریف کرد. آخرش هم گفت که خانم دکتر گفته که حداکثر یک توده خوش‌خیم است! امروز فهمیدم که برای پزشک شدن فقط 32 مگابایت حاظه لازم نیست و نبوغی ذاتی و ارتباطی با عالم بالا هم نیاز است.


دوازدهم آبان 84
llink
0 comments




شیخ هم

" بولتون با اشاره به گزارشي كه به نقل از حسن روحاني، دبير سابق شوراي عالي امنيت ملي ايران مدعي شده است تهران از مذاكرات با اروپا به عنوان بهانه‌اي براي تسلط يافتن بر پردازش سوخت هسته‌يي، استفاده كرده است، مدعي شد: آن‌ها به اعتراف خودشان قادر به خريدن زمان بوده‌اند. اين چيزي است كه خودشان مي‌گويند. به همين علت است كه روند مذاكرات ما بي‌پايان نخواهد بود."[+]


در عجب بودم که چرا از گفته‌های روحانی به درستی استفاده نمی‌کنند و روی‌اش مانور نمی‌دهند. حالا شیخ دیپلمات ما هم از حلقه مقربان بیرون افتاد/ پرت خواهد شد.
llink
0 comments




Tuesday, March 14, 2006

دنیای کامو را بسیار بیش‌تر از « دنیای نشانه‌های» کیمیاگر می‌پسندم. چیزی بالاتر از دروغ و تحقیر نیست. جهانِ گنگ و صامت ما بویی از « روح جهان » نبرده‌است. این‌که جهان را چنین توجیه کنیم که روح جهان ما را در رسیدن به اهداف‌مان یاری می‌دهد یقینا دروغِ بزرگِ مضحک و دل‌خوش‌کُنَکِ کودکانه‌ي‌ِ‌ تحقیرآمیزی ست. انسان پوچ نیست. دنیا نیز پوچ نیست. تعامل و برخورد میان این دو پوچ است. همین. لازم نیست برای تحمل پذیر کردن این واقعیتِ تلخ دست به توجیهات توخالی زد. قبل از هر تفسیر و توجیه و پیش از دلبستن به هر تقلب پیش از استعمال هر مخدر و هر بازیچه سرگرم‌کننده تصویر روشن دنیا را باید دید.
شنبه-شانزدهم مهر- خارک

llink
0 comments




« آنها در برآورد نقش قبلي خود نيز بسيار دچار توهم اند، آنجا كه عطري مدعي است: "جنبش دانشجويي همراه با روشنفكران و برخي از گروههاي سياسي تحول خواه، پايه گذار حركت رفرميستي دوم خرداد شد."» [+]


ادعای عطری در مورد جریان‌های پایه‌گذار دوم خرداد سخنی کاملا درست و جامع است. اگر قائل بودن چنین نقشی برای جنبش دانشجویی را توهم بدانیم، معلوم نیست دوستان اصلاح طلب کجای عقبه‌ي حرکت دوم خرداد قرار خواهند گرفت. نگاه کنید به چهره‌ی سه نفر اول لیست منتخب مردم تهران در انتخابات مجلس ششم.

اساسا چرا طرح شکوایه و درد دل نزد سناتور‌های آمریکایی مایه‌ي شرم است؟ یادم است معلم ادبیات‌مان تمام انتقادش به سخنان شاملو در مورد فردوسی این بود که چرا این حرف‌ها را دربلاد کفر به زبان آورده است.

نوشته‌ی شیرزاد نکات جالب توجه دیگری هم دارد. اما تنها توصیف مناسب برای مواضع او این است که نوشته‌اش چیزی جز یک « متفاوت‌اندیشی ساختگی و کاریکاتوری در میان جمع مشارکتی‌ها و نیز تلاش در جهت ایجاد موج توجه و بازخورد یست.» این نوشته‌اش را هم نگاه کنید.



توضیح: علارغم عضویت در کمیته مرکزی شاخه‌ي جوانان و همکاری نزدیک با شاخه‌ي دانشجویی مشارکت منطقه در فاصله انتخابات بهمن 78 تا خرداد 80، هیچ وقت به همکاری با انجمن های اسلامی
دانشگاه‌ تمایلی نداشتم و به خصوص از ساختار تشکیلاتی‌شان خوشم نمی‌آمد.
llink
0 comments





سعید:

آمریکا به ایران حمله نمیکند.

موافقم.

llink
0 comments




Sunday, March 12, 2006

امروز غروب کارگران رنگ و سند بلاست را در غروبِ دلگیرِ کوجه پس کوچه‌هایِِ خارک پیاده کردیم. همان‌هایی که نگران بودم یکی‌شان صندلی جلویِ پیکاب و درست بغل دست من بنشیند. که این‌طور نشد و سه‌تاشان صندلی عقب و دو تای دیگر پشت قسمت بار نشستند. از سرویس‌ها جامانده بودند. آن‌هم در شرایطی که باید زودتر از دیگران خانه باشند تا بتوانند حمام کنند و گرنه با آمدن بقیه کارگرها دیگر تا آخر شب حمام بهشان نخواهد رسید. لباس‌های کثیف و کهنه‌ای به تن داشتند که نمی شد فهمید قبلا چه رنگی بوده اند. صورت‌هایشان سوخته و دور گردن و روی سینه‌هایشان پر از شن بود. از آن‌جاکه مدام با شن و گریت و رنگ سر و کار دارند اغلب انواع بیماری‌های تنفسی و ریوی به سراغ‌شان می‌آید و زود شکسته می‌شوند. همه روزه بودند. آن هم در هوایِ گرم و با کار سخت و عذاب آورشان
مسعود گفت: اگرآخرت نباشه خیلی نامرديه
چهارشنبه ۱۳ مهرجزیره‌ی خارک
llink
0 comments




روشنفکر ديني محترم است

با در نظرگرفتن آن‌چه کدیور اخیرا در مورد جعلی بودن ویژگی‌های چهارگانه‌ی امام نزد شیعه- عصمت، علم غیب، نصب از جانب خدا و پیامبر- به شیواترین روش بیان‌ کرده و نیز بسط آن‌چه سروش در بسط تجربه‌ی نبوی طرح کرده‌بود، عملا دیگری چیزی از اسلام و شیعه - به آن شکلی که می‌شناسیم - وجود نخواهد داشت.
روشنفکری دینی فقط و فقط به خاطر همین تولیدات‌اش باید محترم و سودمند شمرده ‌شود.
::
توضیح: مقاله‌ی بسط تجربه‌ی نبوی سروش نیاز به پالایش دارد تا زنگارها و پریشان‌گویی‌های زبان سروش از آن پاک گردد. آن‌گاه خواهیم دید که چیزی که باقی‌ می‌ماند بسیار ویران‌گر خواهد بود. دیگر این‌که بدیهی است اسلام با پیامبری شناخته ‌می‌شود که از عالم بالا وحی بر او نازل می‌گردد و شیعه با امامانی که جانشینان بر حق پیامبرند و در ارتباط با عالم غیب.

llink
0 comments




جمهوری اسلامی خواهد ماند.

خوش‌چهره- نماینده‌ی تهران:
« در شرایط فعلی باید اصول‌گرایانه‌تر عمل کنیم زیرا اکنون در عرصه‌ی جهانی برای ایران به گونه‌ای طراحی می‌کنند که بین تحقیر ملی و تهدید عملی یکی را انتخاب کنیم... تصور نکنیم همیشه اوضاع به نفع ماست.»

کاظم‌جلالی- مخبر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس:

« به نظر می‌رسد فرمول‌های حد وسط و خوبی می‌تواند وجود داشته باشد تا هم حقوق ایران صیانت شود و هم اگر سازمان‌های بین‌المللی یا برخی کشور‌ها دغدغه‌ جدی در رفتار انحراف‌آمیز یک کشور عضو می‌توانند داشته‌ باشند را بر طرف کرد.»

هر چند که گمان می‌کنم مهمترین و اثر‌گذارترین اظهار نظر در مورد ‌پرونده‌ هسته‌ایِ جمهوری اسلامی، همچنان همان‌هایی است که حسن روحانی گفته اما حرف‌هایی از این دست می‌تواند بهتر تعیین‌گر جهت و کیفیت رویکرد نظام در تضمین آینده و بقای خود باشد. زمانی اردشیر لاریجانی در آغاز طرح بحث انرژی هسته‌ای در گفتگویی تلویزیونی از پایمردی بر حقوق ایران سخن گفته بود و حتی شعر خوانده‌بود که:

مهتری گر به کام شیر در است/ رو خطر کن ز کام شیر بجوی

و حالا مقامات جمهوری اسلامی از عدم ترک میز مذاکره و بازی برد-برد سخن می‌گویند. جمهوری اسلامی به خوبی دریافته‌است که یگانه راه برون رفت از فضای کنونی در پیش‌گرفتن مدل لیبی است. راه لیبی راهی است که البته به سبک حاکمان این نظام پیموده خواهد شد. حاکمان جمهوری اسلامی عاقل‌تر، هوشیارتر و محاسبه‌گرتر از آن هستند که تن به جدال محکوم به نابودی بسپارند. جدالی که گیرم بیست روز طول بکشد یا بیست ماه اما سرانجامش سقوط خواهد بود و بس. انسان‌های عاقلی چون اینان که در یک تابستان در عین در گیر بودن با جنگی تمام عیار رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس قوه‌ی قضائیه خویش را از دست داده‌اند و مانده‌اند به راحتی به سمت نابویدی حتمی حرکت نخواهد کرد.دل‌خوش به شعله‌ور شدن آتش جنگ نباشید. جمهوری اسلامی آب دیده و کار آزموده است.
جمهوری اسلامی خواهد ماند.
اتمی هم خواهد ماند.
جمهوری اسلامیِ پایدارِ اتمی به نفع ماست.
llink
1 comments





برادر
جان!

 اساسا سکس هیچ چیز نیست.

llink
0 comments




Saturday, March 11, 2006

مساله‌ي خدا، مساله‌ی ما نیست


مساله‌ي خدا، مساله‌ی ما نیست.
مساله‌ي ما رنج و عذابی‌ست که برای توفق بر تصادفی بودن چینش جهان می‌بریم.
 جستجو کردن و تلاش برای یافتن، مساله ماست.
واضح است که:
رسیدنی در کار نخواهد بود.

llink
0 comments




Friday, March 10, 2006


سعی کن لحظه‌های به خواب رفتن و غرق شدن در افکار وهم آلود و نرم خواب را حس کنی. کم
پیش<می‌آید فرصت‌اش، ولی پیش می‌آید. این مواقع سعی کن زمان را کند کنی و حتی به عقب بر گردی. در زمان و میان اوهامی که مخلوط احمقانه‌ای از خیال و واقعیاتِ پیش‌پاافتاده‌يِ روز‌مره‌اند، متوقف شو. شبیه مرگ یا دسته‌کم لحظه‌های نزدیک به مرگ باید باشد این‌ها... اگر دیده باشی‌شان. کتاب را باید یکسره و یک نفس خواند. دلم می‌خواهد چنین کنم، ولی این روز‌ها نمی‌توانم. از همان غم‌های آماده‌ی تلمبار شدن شبانه می‌ترسم · امروز دقایقی توی کاغذ‌های درسی‌ام فرو رفتم. فرو رفتن را ساعتی بعد از بیرون آمدن، فهمیدم! · چشم چپم سنگین است. چیزی زیر‌اش حس می‌کنم. از بیرون معلوم نیست چیزی .

llink
1 comments





Contact

Links


Archive